در نگاه تو بهاری داشتیم
نوشته شده توسط : حامد یوسفی



خود بیا چشمی نظر کن بی وفا
آمدی، ما را خبر کن بی وفا
عاشقت بهر جفا آماده است
بی ریا و با وفا و ساده است
میکشم ناز تو را ای نازنین
قطره های اشک چشمم را ببین
چشم ما با داغ عشقت خون بگشت
خون دل خوردیم و دل مجنون بگشت
عاقبت عاشق چرا دیوانه شد
خام چشمانت پی میخانه شد
ما ز دیدار تو مأیوسیم باز
با نگاه خسته مأنوسیم باز
بی تو عمری گریه را دل صرف کرد
با سکوتش اشک را پر حرف کرد
دل ولی اینگونه هم مجنون نبود
ماه رویت عقل را از سر ربود
عاشقی خود عرصه ی رویا شود
عشق اینجا با جنون معنا شود
پس بیا تا قلب را مجنون کنی
عقل خود سر را ز سر بیرون کنی
تو بیا تا آبی این آسمان
پر بگیریم سوی او تا بیکران
تو بیا تا غصه را پرپر کنیم
تا قیامت عشق را باور کنیم
تو بیا با آرزوهای محال
تا دهم هر چه خواهی بی مجال
روزگاران اما در هجران گذشت
دل دمی از یاد تو غافل نگشت
سوز اندوهی به دل خط می کشید
باز هم دردی ز هجران می رسید
باز هم با خود سرودم نغمه را
سیل غم ناچیز باید ای خدا
من هنوزم چشم در راهم به غم
دیده در اشک وبه دل آهم به غم
ای تو آغاز من و پایان من
تا به کی سوزی تن بی جان من
ما کجا عشق تو را صاحب شویم
بر تمام ناکسان غالب شویم ---
جان دل ما را هوایی می کنی
دل نداده بی وفایی می کنی ---
قلب ما رویت ندیده می تپد
با خیالت تا سپیده می تپد ---
با خیالت شام من صبح سپید
باز هم یاد تو در خاطر دمید
با حضورت خاطرم آبی شود
شام تیره باز مهتابی شود
شام تیره جلوه ای از موی تو
صبح روشن بازتاب روی تو
لاله را عشق تو دلخون کرده است
ساکن صحرای مجنون کرده است ---
شاعرم! شعرم نوازش پوش تو!
بغض من فانوسکی خاموش تو!
بودنت شیرین ترینم آرزو
این جدایی، این غریبی، از چه رو؟
هر نفس بیگانگی کردن چرا؟
دل بریدن سادگی کردن چرا؟
ابر احساس غریبی باردم
التهاب شوق رویت داردم
ای نشسته بر پرِ پروازها
ای زبانت مدفن آوازها
کی؟ بگو.. قربانی رویت شوم
گردِ ناچیزِ سر کویت شوم
چهره ی خود را مگیر از دیده ام
از دل ِ آواره ی برچیده ام
تو بیا تا زندگی آبی شود
آسمان تیره مهتابی شود
بی تو ای جانان من جانی نبود
بر سر این سفره ام نانی نبود
کاشکی من در تو پیدا می شدم
زیر چشمان تو معنا می شدم
حیف شد این آسمان کاری نکرد
با من و بخت تو هم یاری نکرد
کی تو از اندیشه ام پر می کشی؟
بی تعارف از دلم سر می کشی!
کی بود شیرین کنم این یاد را
خاطرات مرده فرهاد را
مرغ لاهوتی مرا رسوا مکن
قصه ی عشق مرا حاشا مکن
ای زمین ای محرم اسرار دل
محو کن عشق مرا با خاک و گل
باز در مجنونی این ناله ها
می رسد فریاد قلبم تا خدا
میرسد سوز سرشکم ره به رود
باز دریا می شود دردی که بود!
باز هم در بیصدایی مست جام
باز هم ناکامی عالم به کام
کوله بارم لحظه های بی کسی است
کوچه گرد کوچه دلواپسی است
من کجا و خرمن گیسوی تو ؟
تا به کی در انتظار روی تو ؟
من که با قلبت صداقت داشتم
یاس قلبم را به قلبت کاشتم
واژه می بارد برایت ذوق من
ای تمام التهاب و شوق من!
کهکشانی از ارادت، هم درود
اندکی شعر تو را خواهم سرود
سوی مهر چشم تو جا می کنم
صد زبان ِ شکر، من وا می کنم
ای که در صحن دلم غوغا کنی
حجم ناچیز مرا دریا کنی
با توام با من بمان ای ماه من !
با تو پایان می پذیرد آه من
گر دلت شور و نوا پیدا کند
عالمی را واله و شیدا کند
ما به چشمان تو عادت کرده ایم
گریه را هر شب زیارت کرده ایم
داغ تو چون ماه بر پیشانی ام
می درخشد در شب ویرانیم
اکتسابی نیست کو گردد به باد
داغ عشقت را خدا آنجا نهاد
بذرمهرت از ازل آمد وجود
ور نه این دل جز ز گِل هیچش نبود
در دلم صد نغمه غوغا می کند
راز دل را ساز رسوا می کند
آتشی در دل نهاده سوز ساز
نغمه ها را می سراید پر گداز
شعله از عشقت حکایت می کند
ساز از جورت شکایت می کند
چون به کویت می رسم من زار زار
با نگاهی این چنین مست و خمار
هر چه می خواهم غمت پنهان کنم
پیش تو کم ناله و فغان کنم
هر چه می خواهم فراموشت کنم
یا که با نفرین هم آغوشت کنم
هر چه می گویم به «حوا» این نه اوست
قدر سیب عشق بر «آدم» نکوست
سیب عشقت را به آدم عرضه کن
وزنه بیهوده دلت را هرزه کن!..
باور این دل نمی گردد دمی
تو نمی خواهی به زخمش مرحمی
هر چه عقل از عشق دست و دل بشست
این طپش ها وامدار عشق توست
این طپش ها ی دلم در خامشی
رقص اندام قلم در مدهشی
شعرهای نیمه عریان دلم
واژگان نقش بسته درگلم
واژه با شعرم تبانی می کند
کاغذی پا در میانی می کند
نقطه چین لج می کند با حس من
می دود پای مدادم در چمن
شاخه می لرزد از این باران دل
مثنوی ام خفته بر دامان گل
نیمه ی ابری من حالا بگو
از غم دیرینه ی زیبا بگو
سطر چندم می نویسی عاشقی؟
دیده ی بارانیم را لایقی ؟
سایه ام صبح صدایت می سرود
خنده ای در چشم تنها می نمود
می سرود از سایه های بی صدا
عاشقی را برده او تا انتها
می نوازد مثنوی از جان و دل
می سراید نغمه ای از خاک و گل
خنده را چون تحفه ای شیدا کنم
خاطرات خوش به دل ها جا کنم
می زنم فریاد مستی را رها
می فشانم خون خود بر دره ها
ای گل خوش عطر رویایی من
اسم تو روی لب هر مرد و زن
من فدای چشم زیبای توام
دلخوش و سرمست آوای توام
ای که دریای غمت بی انتها
می کشی این بنده را بی مدعا
ای که نازت در لطیفی بی مثال
می رسانی عاشقت را بر زوال
باده ی عشقت به سرخی جنون
غرق کردی ما در این مرداب خون
گوهر چشمت ناز و بی دلیل
دُر غلتان می کشد ما بی دلیل
کاش می شد جان فدای تو کنم
نعش خود را خاک پای تو کنم
تا شود از بندگی ها وا رهم
در مسیر مست گلشن پا نهم
باده ای نوشم که سرخ و لاله گون
بر حریم عشق مست و بی کنون
حال بین چون عشق بازی می کنم
روح خود اینگونه راضی می کنم
گاه پیچم در سیاه گیسویت
گاه نازم بر کمان ابرویت
گاه رقصم پیش چشم مست تو
گاه مانم در حریم دست تو
گاه گردم دور آن سرو چمان
گاه افتم زیر پا تسبیح خوان
گاه بوسم روی ماهت را سمن
گاه هالک در رُخت ای ماه من
من بُتم را می پرستم بی درنگ
گیرمش در بر چو جانم تنگ تنگ ---
آرزو شد بر دلم آغوش تو
تا شود شیدا دلم مدهوش تو
عمر خود بخشم به آنی بر خدا
گر بگیرم لحظه ای در بر تو را
جام شیدایی ز عشقت سر کشم
گرمی این عاشقی در بر کشم
باز دل بندم به شور لحظه ها
لحظه های عاشقی بودن تو را
قلب شیدا بر سر راهت نهم
از دل دیوانه آگاهت دهم
باز در شیدایی ام ویران شوم
در برت دیوانه ی حیران شوم
تا بدانی عاشقم شیدا دلم
گم شده درتو، که شد پیدا دلم ---
در سکوت شب همی زندانیم
اشک هر شب می کند مهمانی ام
اشک را کردم مرکب بی دوات
تا بریزم روی موی و دست و پات
عشق را دیدم کلامی دلنشین
باز گویم شعری از وصفش چنین
اینک اینجا پای شعرم مانده ام
در شروع وصف آن درمانده ام
خواب دیدم خام چشمانت شدم
در شبی دیدم فراموشت شدم
کاش می دیدم که هم یارت شدم
یا نه، می دیدم که هم سازت شدم
کاش آن شب چشم من بیدار بود
یا که کابوس آن شب و بیمار بود
کاش آن شب آسمان با ماه بود
در دلم غیر غم و این آه بود
قلب من با قلب تو صد حرف داشت
عشق تو سرما و سوز و برف داشت
آرزو کردم که قلبت راه داشت
قلبت اما ارزشی چون کاه داشت
من ز چشمت آرزو را یافتم
من خیالی با خیالت ساختم
من ز تو تنها دلت را خواستم
من تورا تنها، تو را می خواستم
نازنین اشعار من تقدیم تو
هر چه می خواهی بگو تصمیم تو
نازنین قلبم فقط تقدیر تو
در دلم عکسی فقط تصویر تو
با تو دنیا رنگ باورهای من
جان بگیرد هوی من هم های من
از فراقت من چنین دیوانه ام
عاشقم اما ز تو بیگانه ام
امشب از رویای تو رد می شوم
چون نفس بر بغض تو سد می شوم
دل، شبی با گریه پیمان بست و رفت
دیده را در بند حرمان بست و رفت
ای قداست، میگسار چشم تو
ای صداقت، گریه زار چشم تو
کو بهار بی خزان، بر یاس تو
کو صدای هق هق احساس تو
دل نگر، اشکیست بر مژگان تو
می چکید دل، از شب چشمان تو
دل فتاد از چشم تو همپای اشک
ای دریغ از دل، که شد همتای اشک
ما به استبداد دل خو کرده ایم
این چنین بر عشق تو رو کرده ایم
از شب چشمان تو آکنده ایم
ما زخدا پرستی زنده ایم
اینک ای فصل غریب خاطرات!
می رسد بر دل نهیب خاطرات :
دل همان پاییز خشک برگهاست
اضطراب خسته ی گلبرگهاست
دل کنون با هر خزان دمساز شد
با نوای برگها همساز شد ---
ای غمت در دیده ام پنهان شده
سینه از هجران تو سوزان شده
ای شرار شور تو در جان من
آتشی بنشسته در دامان من
این سزای عاشقی دیوانه نیست
شمع رویت شاهد پروانه نیست
گر تو باشی قطره دریا می شود
زندگی، باشی چه زیبا می شود
گر تو باشی ماه پیدا می شود
خواهشم با تو تمنا می شود
گر تو باشی دل چه بینا می شود
غصه در دلها معما می شود
گم شوم در این معما روز و شب
می رسد جانم در این غم ها به لب
می سرایم زیر لب نام تُرا
شعری از سوز و تمنای ترا
می سرایم قصه دلدادگی
دوست میدارم تو را در سادگی
بسکه از دل دوست میدارم ترا
ساده و بی غل و غش خواهم تو را
کی شود یار وفادارم شوی
همچو خود در سینه دلدارم شوی
آرزو دارم ببینم، این، شود
دل ز سر سبزی تو رنگین شود
جمع شیدایان چو در راهت شدند
کافری کردند و گمراهت شدند
چون نشستند در بر بی تاب تو
مست و لولی از شراب ناب تو
جمعشان را با تو ویران می کنم
سوی بدمستی و حرمان می کنم
می زنم برسرپر تاب جنون
می کنم دریای دل را غرق خون
تو بسان شمع و دل پروانه ای است
جان من را بین، پی جانانه ای است
چون دلم بی تاب تاب موی تو
گشت محسور غزل جادوی تو
بی تو بر دل هاله ای از التهاب
از فراقت زندگی رنگ حباب
ای شقایق ها ز چشمت داغدار
کوچه ها از شوق وصلت بی قرار
ای برای آینه شرقی ترین
نبض تو هم نبض ژرفای زمین
کو ز عشقت لحظه ای آسایشم ؟
من کجا و کو شب آرامشم ؟
با تو ای جاری به رگهایم چو خون
می پرم تا عشق با بال جنون
با تو دل آبی ست از آبی ترین
قطره ام آغوش تو دریا ترین



:: بازدید از این مطلب : 611
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: